صد زن؛ شهزاده سمرقندی: چگونه نویسنده شدم؟

0

با وجود این که هنر نویسندگی در صد سال گذشته در همه مناطق جهان پیشرفت کرده است اما برای مردم تاجیک هنوز جاده کمرفته است. به‌خصوص برای نویسندگان زن این جاده دشوار و دور از دسترس باقی مانده است

در دوران نوجوانی همیشه برایم سوال بود که چرا ملت تاجیک تنها یک نویسنده زن دارد. یک نویسنده که آن هم اصلا شاعر است و در آن ایام تنها یک رمان نوشته بود گرچه سال‌ها بعد رمان دیگری هم نشر کرد. رمان “زنان سبزبهار” بانو گلرخسار صفی، تا ده‌ها سال تنها رمانی بود که به عنوان رمان زنانه و با قلم زن بین خوانندگان تاجیک دست به دست می‌شد تا زمانی که خانم گلرخسار رمان دوم خود را با عنوان “سکرات” نوشت؛ ولی سکرات آن شهرت و محبوبیت رمان نخست او را به دست نیاورد. هیچ فکر نمی‌کردم که روزی می‌رسد و من خود به رمان نوشتن شروع می‌کنم و به دشواری این کار و دلایل نداشتن نویسنده زن پی می‌برم. هیچ فکر نمی‌کردم که روزی به عنوان دومین نویسنده زن تاجیک از این جاده کمرفته قدم خواهم برداشت و با گوشت و پوست خود احساس خواهم کرد که چرا نویسنده زن تاجیک کم‌پیداست. نوشتن رمان شبیه ساختن بنا با دستان خود و تن تنهاست و این کاری‌ست که برای زن تاجیک که زمان برای خود کم دارد و ذهن آزاد از روزمرگی ندارد و مهم‌تر از همه اتاقی برای خود ندارد تا ساعاتی از روز را در آنجا از خانواده کناره بگیرد و با قهرمان‌های رمان خود در صحبت بنشیند، کاری سخت‌تر از ساختن بناست. زنان زیاد تاجیک موفق شدند بنا هم بسازند اما همچنان از بنای داستان و نوشتن رمان محروم اند

چگونه نویسنده شدم

در سیزده‌سالگی حتی قبل از خواندن رمان زنان سبزبهار گلرخسار تصمیم گرفتم رمانی بنویسم از روزگار دختر جوانی که آرزو دارد شاعر بشود اما وزن شعر بلد نیست و کسی در محل و در مدرسه و در اطراف نیست که به او وزن شعر بیاموزد. تا پدرش او را به بخارا می‌برد و دختر را در منزل شاعری در بخارا مستقر می‌کند تا تابستان را نزد آن شاعر پیر وزن بیاموزد. عنوان آن رمان “بخارای شریف” بود. با این که یک دفتر را پر کرده بودم با رویدادهایی که این دختر جوان در بخارا از سر می‌گذراند اما با تغییر یافتن روحیه و رویدادهای اطرافم در سمرقند روز تا روز ادامه دادن داستان برایم دشوارتر می‌شد. تا جایی رسید که ذهن و اندیشه‌هایم آن قدر از فضای رمان دور شد که دیگر نتوانستم خط داستان را با همان روحیه‌ای که شروع کرده بودم ادامه دهم. آنجا فهمیدم که چرا رمان نوشتن برای زنان دشوار است. بار جهان واقعی آن قدر سنگین است که فضای خیالی رمان را می‌شکند و کار نوشتن را سخت می‌کند. حس مادری در زنان تاجیک آن قدر قوی است که اجازه نمی‌دهد مدتی از مادر بودن خود فاصله بگیرند و با کودکان خیالی خود که قهرمان‌های رمان باشند به سر ببرند

سمیه فاروقی، کاپیتان تیم روباتیک افغانستان در میان فهرست صد زن ۲۰۲۰ بی‌بی‌سی برگزیده شده است

بارها رمان نوشتن را با زاییدن شباهت داده‌ام. اما بارها پرسیده‌ام که زن تاجیک که در زاییدن و هنر مادری این قدر قهار است چرا در خلق رمان این قدر عقب مانده است؟ پاسخش شاید همان نقش از حد برجسته “مادری” باشد. من نیز نوشتن را با مادری شروع کردم. در واقع با قطع جریان مادری بناگه دیدم در رخت بیماری، در دست دفتر و قلم گرفته‌ام و حال و روز خود را برای کودک نازاده خود بیان می‌کنم. “سندرم استکهلم” اولین رمان کوتاهی ست که پای مرا به رمان‌نویسی باز کرد در سال ۲۰۰۷. بدون این که احساس کنم نیاز به اتاقی برای خود دارم و نیاز به شرایط خاص و ویژه، رمان خود را نوشته بودم. پس مشکل زن تاجیک اتاقی برای خود نیست بلکه احساس نیاز است برای بیان آن چه روح او را آزار داده است. روح زن تاجیک را رنج و آزارهای زیادی پر کرده است اما چرا همچنان فراتر از نوشتن داستان کوتاه نرفته است؟

نقش دولت در آفریدن فضای ایجاد هنری

گذشته از این که نوشتن یک نیاز درونی‌ست آفریدن شرایط خاص و ویژه برای ایجاد و آفریدن کار ادبی تا حدی وظیفه دولت است. دولت تاجیکستان تا حال موفق نشده برای نویسندگان شرایط کار بیافرد؛ به ویژه برای تشویق زنان به نوشتن هیچ برنامه‌ای را در نظر نگرفته و انجام نداده است. برای ایجاد فضا برای نورسان تاجیک دولت بایستی مسابقه‌های محلی و ملی برگزار کند و برگزاری محفل‌های ادبی را تشویق کند (یا مانع آنها نشود) تا پیشکسوتان به جوان‌ترها بیاموزند و راه و روش نوشتن را به نسل‌های بعدی انتقال دهند. بی استادی یک بحث بسیار عمیق در جامعه تاجیک است و بسته بودن راه‌های تبادل تجربه و پرورش استعداد یکی از بحران‌های فرهنگی ماست. اگر دولت برای این مشکل توجه ویژه نشان ندهد و برای نوشتن رمان کمک مالی نکند و مثلا بورسیه‌های دولتی به نویسندگان ندهد نوشتن داستان برای تاجیکان تا ده‌ساله‌های آینده بر شانه‌های افراد خودجوش باقی خواهد ماند. ادبیات قد راست نخواهد کرد و بانو گلرخسار چه بسا تنها نویسنده زن تاجیکستان باقی می‌ماند. اگر دولت کمک نکند و به ادب زنان اهمیت ندهد، زاییدن در اولویت زن تاجیک باقی خواهد ماند و نیاز به خلق اثر ادبی دور از آرمان‌های او یا صرفا در جهان آرزوهای دور او باقی می‌ماند. اما دولت نه تنها زنان تاجیک را تشویق و هدایت نمی‌کند بلکه از نوشتن و نویسنده می‌ترسد و نویسنده هر قدر قهارتر ترس دولت همان قدر از اوافزون‌تر. باعث تاسف است که دولت تاجیکستان در هراس از نویسنده به سر می‌برد و زیر چرخ نویسنده‌های فعال نیز سنگ می‌گذارد و این گونه است که ادبیات در تاجیکستان چه مردانه یا زنانه کمر شکسته دارد و گردن خم

حدود دو سال پیش، زنی نویسنده با نام مستعار «گل زرد»، رمانی نوشت که در باره زنان تن‌فروش بود ولی اتحادیه نویسندگان تاجیکستان او را به خاطر ترویج فحشا در جامعه تاجیک از عضویت اتحادیه اخراج کرد! این رویداد با این که رسانه‌ای شد اما در نهایت گل زرد از هیچ پشتبانی برخوردار نشد و رمان او هم هیچ گاه نشر نگردید. از این گونه دشواری‌ها که نویسندگان زن جوان در تاجیکستان دارند نمونه بسیار است. با این حال دیر نیست که جشنواره‌ها و یا بورسیه‌های سالانه برای نویسندگان زن در تاجیکستان راه‌اندازی بشود و نسل آینده را به نوشتن تشویق کند. چه این جایزه در داخل یا در خارج از کشور باشد مهم است که هر چه زودتر فعال بشود و این سکوت درازمدت زنان تاجیک را بشکند و صدای زنان را در جامعه برجسته کند. کانون‌های ادبی در ایران و افغانستان هم می‌توانند در این زمینه سهم گیرند و زنان نویسنده تاجیک را فراموش نکنند. بسیاری‌ها چهار رمانی را که در سیزده سال گذشته نوشته‌ام به حساب دستاورد ادبیات تاجیک می‌گذارند که لطف آنهاست. اما واقعیت این است که در تمام این دوره، من از شرایط مناسب و امنیت اجتماعی و مالی اروپا و امکان‌های نشر و تبلیغ و توزیع این کشورها برخوردار بوده‌ام و اگر در شرایط زنان تاجیک در داخل کشور قرار می‌گرفتم ممکن بود که موفق نشوم حتی یکی از آن چهار رمان را بنویسم. شرط پرورش زنان نویسنده تاجیک رسیدن آنها به امنیت مالی و اجتماعی است تا رمان‌های متعددی با قلم آنها روی دست بگیریم و از جهان درونی زنان تاجیک از زبان نویسندگان زن این خطه بخوانیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *