محمدعلی کشاورز بازیگری که ‘پشت نقشهایش را به خاک میمالید’
“هوالباقی. بهشت زیر پای مادران است. بدینوسیله فوت صبیه مرحوم میرزا مهدی خان مستوفی اجله فضل و هنر و زوجه محترمه مرحوم سلطان قلی خان ناصری، مفخر نظام لشگر و والده مکرمه محمد ابراهیم خان را به اتحادیه صادرکنندگان روده….”
این واژهها را کمتر کسی با آهنگ دلنشین کلماتش، با صدای زیبای منوچهر اسماعیلی و با هیبت تاثیرگذار محمدعلی کشاورز در نقش محمد ابراهیم، پسر بزرگِ “مادرِ” علی حاتمی به یاد نمیآورد. کشاورز، آنچنان با این نقش درآمیخته که آسان نیست تصور اینکه اگر نبود چه کسی ممکن بود بتواند جای او را در ایفای این نقش پر کند. خوابگزار اعظمِ “سلطان و شبان” یا شعبان استخوانیِ “هزاردستان” هم همینطور.
خبر درگذشت هر هنرمند تاثیرگذار و صاحبنامی که میآید، عدهای حسرت میخورند و از جای خالی این افراد میگویند و اینکه دیگر به سادگی پر نمیشود. برخی اما منتقدند: چه میدانیم شاید از اینهمه استعداد حاضر، باز هم کسی در این حد و اندازهها ظاهر شود یا بتواند پا جای پای آنها بگذارد.
واقعیت این است که از آینده بیخبریم، نمیدانیم که در نهایت هر استعدادی چطور در ظرف زمان خودش مینشیند و نامش در کجای تاریخ هنر ثبت میشود. آنچه قابل اغماض نیست تاثیر عوامل مختلف در شکلگیری یک شخصیت است. عواملی که در گذر زمان دستخوش تغییرات میشوند و طبیعتا محصول دیگری تولید خواهند کرد. بنای مقایسه نیست اما ناگفته پیداست که حاصل هنر، ویژگیهای ادوار و تواناییهای فردی، هرچه تاثیرگذارتر باشد، بخش بزرگتری از حوزه فرهنگ و هنر را در بر میگیرد و باز روشنتر اینکه آب رفته، به جوی باز نمیگردد.
فرصتسازی و فرصتسوزی
محمدعلی کشاورز هم از این قاعده مستثنی نیست. او که از معدود آدمهای تاثیرگذار سینما و تلویزیون در اوایل انقلاب و دهه شصت بود، مانند برخی از همکارانش از کوران انقلاب عبور کرد و با تکیه بر تواناییهایش، به مدد همکاری با افراد قابلی که به درخشیدن او کمک کردند در زمان مناسب موفق شد برای خودش جایگاهی ریشهدار و اختصاصی بسازد؛ هم در دل مردم و مخاطبانش، هم در عالم تاتر و سینما و تلویزیون. فرصتی دست داد و او فرصتسوزی نکرد.
پرویز پرستویی از محمدعلی کشاورز، عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، جمشید مشایخی و علی نصیریان به عنوان “پنج تن” سینما و تاتر و تلویزیون ایران یاد کرد. این افراد، یادگار زمانی هستند که هنوز اینهمه پول با منشا معلوم و نامعلوم به سینما سرازیر نشده بود، وقتی هنوز فیلمهای ژانر “رحمان ۱۴۰۰” و “وای آمپول” پا نگرفته بود، وقتی تلویزیون “برندهباش” و “دورهمی” نداشت، وقتی “شبکه نمایش خانگی” وجود نداشت و فیلمها، اکران آنلاین نمیشدند. از این یادگارها حالا فقط علی نصیریان مانده؛ قبراق و فعال و با انگیزه و البته تلخکام و دلشکسته از وداع با رفقا.
در آخرین مورد، امروز عکسهای آقای نصیریان محزون و بغضکرده با دستکش و ماسک- که جزء لاینفک این روزهای کرونازده است- در خانه محمدعلی کشاورز منتشر شده است.
“ممدل” سینمای ایران
آقای کشاورز دیروز ۲۵ خرداد در ۹۰ سالگی بعد از مدتها مبارزه با بیماری، در بیمارستان آتیه تهران درگذشت.
او فعالیت هنریش را از صحنه تاتر آغاز کرد؛ تلهتاتر “خودکشی” به کارگردانی علی نصیریان و تاترهایی چون “آنتیگون”، “آندورا”. با فیلمهای “شب قوزی” به کارگردانی فرخ غفاری و “خشت و آینه” به کارگردانی ابراهیم گلستان وارد سینما شد و درفیلمهای علی حاتمی نقشهای ماندگاری ایفا کرد: محمدابراهیم فیلم “مادر”، اتابک اعظم “کمالالملک”.
در بهترین و پربینندهترین مجموعههای تلویزیونی ایفای نقش کرد از”خانه قمر خانوم” و “آتش بدون دود” نادر ابراهیمی در دهه ۵۰ بگیر تا “سربداران” و “پدرسالار” در روزگار قحطی فرهنگ و هنر.
او موفق شد طوری نقشها را مال خود کند که دیگر کسی نتواند “دایی جان سرهنگ” دیگری برای داییجان ناپلئون متصور باشد، پدرسالار اگر کشاورز نبود شاید یک شکل دیگر میشد، “شعبان جعفری” تاریخ معاصر ایران را خیلیها با چهره کشاورز به خاطر سپردهاند و “خوابگزار اعظم” اساسا یعنی محمدعلی کشاورز.
امین تارخ همبازی آقای کشاورز درباره درگذشت او میگوید: برای من غم بسیار بزرگی بود چرا که در زمره بازیگرانی بود که در هشت فیلم و یک مجموعه تلویزیونی افتخار همکاری با آن عزیز را داشتم. صفا، عشق، صداقت، بیپیرایگی، فروتنی و عشق به بازیگری تنها بخشی از خصیصههای بارز کشاورز بود. بسیاری از ما او را “ممدل” صدا میکردیم شاید از آن رو که خلوصی غریب داشت که جوانترهای همنسل من نیز پیشکسوتی چون او را همسن میدانستیم که این هم از اخلاق خوبش سرچشمه میگرفت.
“کشاورز با نقش کشتی میگرفت”
اما در شبکههای اجتماعی خبر درگذشت آقای کشاورز، موج بزرگی ایجاد کرد، طبق معمول شرایط مشابه، مردم و هنرمندان اگر عکسی با او داشتند در صفحاتشان منتشر کردند و از او یاد کردند اما دلنشینترین بخش ماجرا یادآوری نقشهای آقای کشاورز بود. او را با نامهای نقشهایش میخواندند، غصه میخوردند که چرا از دست رفته و در حاشیه نیمچه بحثی بر سر اینکه چرا انتظار داریم کسی جای او را بگیرد و آیا میگیرد یا لازم نیست بگیرد و …
یک دانشجوی سینما میگفت: “هنر مثل دوی امدادی است. لازم نیست کسی جای او را بگیرد. هر کسی وظیفه دارد چوب را از نفر قبلی بگیرد و هرچقدر میتواند بدود. کشاورزها چوبها را خوب گرفتند و خوب دویدند، حالا نفرات بعدی هم احتمالا وجود دارند باید دید چقدر دونده های خوبی هستند.”
این دانشجوی سینما درباره درگذشت آقای کشاورز هم گفت، “گرچه سالها بود به نوعی اعلام بازنشستگی کرده، اما انگار آدم دلش میخواست تا ابد بماند.”
یک دانشجوی دیگر تئاتر هم درباره آقای کشاورز گفت به نظرش “او به معنای واقعی کلمه ۶ دانگ بوده، نه ۶ دانگ تعارفی؛ واقعی. با نقشهایش انگار کشتی میگرفت و ترسی از درافتادن با نقش نداشت.”
بماند به یادگار…
مراسم تشییع محمدعلی کشاورز صبح روز سه شنبه (۱۶ ژوئن/۲۷ خرداد) در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران برگزار میشود از مردم خواسته شده برای حفظ سلامتی خودشان و سایرین در این مراسم شرکت نکنند.
این هم بماند به یادگار که یکی از بازیگران قدرمان را در ایام کرونا در حالی از دست دادیم که به جای دعوت به حضور، وضعیت طوریست که باید از مردم بخواهند علیرغم میلشان در مراسم حاضر نشوند؛ در ایامی که علی نصیریان با ماسک و دستکش در سوک رفیق جانی اشک حسرت میریخت.