نظر کارشناسان؛ چرا کارزار علیه آزار جنسی در ایران آغاز شده است؟

افشاگری چند روزنامهنگار زن ایرانی درباره تجاربشان از آزار جنسی توسط مردان سیاستمدار و مشهور، سرآغاز شکلگیری جنبش Me_Too در ایران شده است. پس از انتشار فیلم مستند مربوط به روایتهای زنان روزنامهنگار از تجاربشان در زمینه آزار جنسی، که البته بدون ذکر نام سیاستمداران آزارگر بود، یکی از روزنامهنگاران ایرانی با انتشار رشتهتوییتهایی، یک هنرمند مشهور و یک استاد دانشگاه را متهم کرد که به اشکال مختلف در کار تجاوز به دختران و زنانی بودهاند که با آنها به عنوان شاگرد در تعامل بودهاند.
در پی این افشاگری، موجی از افشاگریها نیز علیه فردی به نام کیوان اماموردی در توییتر و ایسنتاگرام به راه افتاد که توام با این ادعا بود که کیوان اماموردی پس از خوراندن نوشیدنی آلوده به داروی بیهوشی به زنان و دختران متعدد، به آنها تجاوز کرده است
با برجسته شدن نام کیوان اماموردی در جریان این افشاگریها، این فرد از سوی پلیس ایران بازداشت شد ولی بازداشت «نقاش مشهور» نیز ظاهرا جزو مطالبات جنبش Me_Too است. حتی علیاکبر رائفیپور، چهره اصولگرا، در توییتر خودش نوشت وقتی سازندگان کلیپ طنز «بارش بادمجان» بازداشت میشوند، چرا هنرمند مذکور که متهم به تجاوز به بسیاری از شاگردانش است، نباید بازداشت شود؟
طی روزهای اخیر اخبار ضد و نقیضی درباره طرح شکایت قربانیان از این افراد متهم به تجاوز و یا تهدید قربانیان برای پرهیز از افشاگری و شکایت، در فضای مجازی منتشر شده است اینکه چرا در شرایط فعلی شاهد ظهور جنبش Me_Too در ایران هستیم و اصولا زنان قربانی در این موارد چه کار میتوانند بکنند و قانون و فرهنگ حاکم بر جامعه ایران تا چه حد حامی آنهاست، سوالاتی است که در گفتوگوی یورونیوز با شهلا اعزازی، مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران، و نعمت احمدی وکیل و حقوقدان مطرح شده است
«حضور زنان در جامعه، آزارگری مردان را بیشتر کرده»
خانم اعزازی در پاسخ به این سوال که آیا تحولات اجتماعی و فرهنگی خاصی منجر به ظهور جنبش Me_Too در ایران امروز شده و چرا پیش از این شاهد چنین جنبشی نبودیم، میگوید: «شرایط اجتماعی، تا جایی که به دولت مربوط میشود، مثل سابق است اما آگاهی زنان بالا رفته است. در یکی دو دهه اخیر مباحثی درباره خشونت علیه زنان، آزار خیابانی و سپس تجاوزهای جنسی علیه زنان مطرح شده و همین امر موجب افزایش آگاهی زنان شده و این نکته که قربانی مقصر نیست بلکه عامل خشونت یا فرد تجاوزگر مقصر است، برای عدهای از زنان محرز شده و به همین دلیل الان حاضرند تجارب آزاردیدگیشان را افشا کنند. هر چند که رسیدن به این مرحله به سختی صورت گرفته است. البته دلیل دیگر این امر شاید افزایش روزافزون آزار و تجاوز جنسی در جامعه باشد. دخترانی که این مباحث را مطرح میکنند، در مجموع خیلی مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و بالاخره یک جا باید مقاومتی در برابر افزایش توام با بیپروایی آزار جنسی صورت میگرفت. این مقاومت و افشاگری هم خیلی شجاعت میخواست که خوشبختانه چنین شجاعتی الان بیش از پیش پدید آمده است»
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی به این سوال که جامعه ایران چند دهه قبل قبل مردسالارتر از الان بود ولی چرا الان موارد آزار جنسی بیشتر شده، چنین پاسخ میدهد: «البته من شک دارم که مردسالاری در جامعه ایران در حال ضعیف شدن باشد. در واقع ما با یک پارادوکس مواجهیم: در حالی که مردسالاری در دنیای امروز جایی ندارد، بسیاری از مردان جامعه و همین طور مسئولان کشور سعی میکنند مردسالاری را در ایران تقویت کنند. بنابراین من قبول ندارم مردسالاری در ایران امروز کمتر از قبل است. اما اینکه چرا آزارهای جنسی بیشتر از قبل شده، علتش این است که حضور زنان در جامعه بیشتر شده. البته عدهای از این حرف من فوری استنباط میکنند که زنان باید برگردند به خانه. ولی زنان دیگر نمیتوانند در خانه باقی بمانند. شرایط زندگی امروز به گونهای است که زنان به مراتب بیش از پیش در جامعه حضور دارند. چه زنانی که شاغلند، چه زنانی که خانهدارند. زن خانهدار هم در موارد متعددی از خانه خارج میشود. او در مقام انجام وظایفش به عنوان زن خانهدار یا به عنوان مادر، از خانه خارج میشود تا خرید کند یا به مدرسه فرزندش مراجعه کند یا کارهای روزمره دیگرش را انجام دهد. بنابراین زنان چه شاغل چه خانهدار در عرصه عمومی حضور دارند ولی عرصه عمومی به جای اینکه خودش را با شرایط انسانی متناسب با قرن بیست و یکم تا حدودی وفق دهد، روز به روز مردسالارانهتر میشود. آزار و اذیت خیابانی یا آزارهای جنسی در محیطهای کار، محصول همین فضای مردسالارانه است»
«در فرهنگ ما، قربانی مقصر است»
خانم اعزازی درباره این تمایل عمومی که قربانی را همگناه و شریک جرم آزارگر میدانند، میگوید: «این جزو مختصات جامعهای است که فرهنگش مردسالارانه است. در جامعه ما، خیلی از اوقات حتی قربانی را فقط مقصر میدانند چراکه مثلا خندیده یا حرکت خاصی انجام داده است. بخصوص در ایران گفته میشود فلان زنِ قربانی آزار جنسی، لباس خاصی پوشیده بود یا در جای نامناسبی حضور داشت. این دلایل برای مقصر جلوه دادن زنان قربانیِ آزار جنسی، ناشی از مردسالاری نهادینه شده در جامعه است که به زنان حق هیچ انتخابی نمیدهد. مثلا حقِ داشتن یا نداشتنِ رابطه جنسی را برای زن به رسمیت نمیشناسد. یعنی به صرف اینکه یک زن با یک یک مرد زیر یک سقف تنها باشد، انگار آن مرد حق دارد با آن رابطه جنسی داشته باشد و زن هم حق مخالفت ندارد. چنین نگرشی همیشه وجود داشته ولی بالاخره یک جا این نگرش نادرست، در اثر شرایط اجتماعی، زیر سوال میرود»
«قانون هم قربانی را بیتقصیر نمیداند»
نعمت احمدی هم یکی از دلایل پرهیز زنان از طرح شکایت علیه آزارگر جنسی را ناشی از مشکلات قانونیای میداند که ممکن است دامنگیر زنان شود. آقای احمدی میگوید: « ما در قانون مجازات اسلامی داریم که جمع شدن مرد و زنی که علقه زوجیت بین آنها نیست، خلاف است و مجازاتش هم شلاق است. حتی اگر بین آن مرد و زن که زیر یک سقف جمع شده بودند، هیچ نوع رابطه جنسی صورت نگرفته باشد. بنابراین وقتی یک زن و مرد نامحرم زیر یک سقف تنها باشند و آن مرد این زن را به زور ببوسد، نفس حضور آن زن در کنار این مرد زیر یک سقف، جرم است و به همین دلیل وقتی آن زن میخواهد بابت آزار جنسیای که دیده شکایت کند، به او میگویند تو چرا با یک مرد نامحرم زیر یک سقف تنها بودی؟ یعنی این زن خودش هم مجرم است که با آن مرد خلوت کرده»
«آزار جنسی در قوانین ایران تعریف نشده است»
آقای احمدی درباره جرمی به نام «آزار جنسی» در قوانین ایران میگوید: « ما در ایران مبحثی به نام “آزار جنسی” نداریم. ما “روابط” داریم. این روابط یا مشروعند یا نامشروع. اگر مشروع باشند، با عقد صورت میگیرند. اگر نامشروع باشند، بسته به اینکه طرفین رابطه همسر داشته باشند یا نه، مجازاتش فرق میکند. اما یک بحث “تجاوز” هم داریم. اثبات تجاوز بسیار مشکل است و عموما در پروندههایی که بحث تجاوز مطرح است، قربانی نمیتواند ادعایش را ثابت کند. عمدتا زنانی که در معرض تجاوز قرار میگیرند، طرح دعوی نمیکنند؛ برای اینکه نمیتوانند حرفشان را در دادگاه ثابت کنند»
این حقوقدان باسابقه میافزاید: «اگر دخولی صورت نگیرد و فقط دستمالی یا بوسیدن اجباری صورت گیرد، این مصداق تجاوز نیست مطابق قوانین ایران. این کار در شرع ملابسه است و مجازاتش بسته به اینکه زن شوهردار باشد یا شوهردار نباشد، مجازاتش سنگین و سبک میشود. در قانون برای این کار مجازاتهای شرعی در نظر گرفته شده است و این مجازاتها را نمیتوان با مجازاتهایی که در حقوق جدید اروپا برای چنین اقدامی در نظر گرفته شده، مقایسه کرد. در هر صورت اگر زنی بتواند ثابت کند که از سوی مردی به زور دستمالی یا بوسیده شده، جرم آن مرد رابطه نامشروع است و مجازات این جرم غیر از مجازات زنا است. یعنی مجازات چنین جرمی سبک است.»
«نباید مردها را غیر قابل کنترل بدانیم»
مدافعان افشاگری موارد آزار جنسی معتقدند به رغم خلاها و مشکلات قانونی، نفس این افشاگریها موجب مراقبت بیشتر مردان بر رفتارشان در برخورد با زنان میشود و در واقع این افشاگریها موجب فرهنگسازی در جامعه ایران خواهد شد. شهلا اعزازی ضمن با انتقاد از فرهنگ جنسی کنونی جامعه ایران، درباره فرهنگسازی مذکور میگوید: «اصولا مردها نباید این کار را بکنند. این فرهنگسازی در جامعه ما، گاهی از نظر من امری شرمآور است؛ برای اینکه دائم بر مهار غرایز ابتدایی و حیوانی مردان تاکید میکند. من فکر میکنم اصلا چنین چیزی وجود ندارد که با دیدن هر زنی، تمایل به آزار او در مردان بوجود آید. این فرهنگ که هر نوع پوشش و رفتار زن موجب به هم خوردن نظم و اخلاق جامعه میشود و مردها غیر قابل کنترلند، باید کنار گذاشته شود؛ چراکه این فرهنگ در کنار قانون، مشوق آزار جنسی زنان است. در اثر این افشاگریها، این فرهنگ عمومی که یک مرد میتواند زنی را در تاکسی یا اتوبوس یا خیابان آزار دهد و اطمینان داشته باشد او از ترس آبرویش یا از فرط خجالت سکوت کند، در حال از بین رفتن است»
چرا «زنان علیه زنان؟»
در روزهای اخیر، برخی از زنان ایرانی در فضای مجازی از افشای گسترده آزارهای جنسی انتقاد کردند و آن را زمینهساز محدود شدن آزادیهای اجتماعی از زنان و دختران از سوی شوهران و پدرانشان دانستند. همچنین پیشتر نیز برخی از هنرمندان ایرانی با بیان نظراتی همسو با فرهنگ رسمی، با حضور مشترک زنان و مردان در ورزشگاهها مخالفت کرده و یا گفته بودند زنی که رفتارش واقعا محترمانه باشد، با بیحرمتی مواجه نمیشود. برخی از منتقدین، چنین نظراتی را مصداق قیام “زنان علیه زنان” میدانند
شهلا اعزازی درباره پدیده زنان علیه زنان میگوید: «به هر حال در جامعه ما مردان در قدرتند و آنها میتوانند بگویند زنان چه باید بکنند و چه نباید بکنند. خانمهایی که چنین حرفهایی میزنند، لابد خودشان در قدرت هستند و از قدرت مرسوم در جامعه اطاعت میکنند. عدهای دیگر از زنان هم با “مردان در قدرت” در ارتباطاند. وقتی که یک زن با مردان قدرتمند در رابطه هستید، باید هنجارهای مقبول آنان را پیاده کنید تا شما هم مقداری قدرت بدست آورید. زنان در جامعه ایران قدرتهای ردهبالا را به دست نمیآورند. در این شرایط، عدهای از زنان ناچارند سعی کنند با قبول هنجارها و ارزشهای مردانه خودشان با همپا و نظیر آن مردان بکنند. این حرفها به صور مختلف بیان میشود. من اصلا نمیفهمم که یک زن در استادیوم چرا باید منقلب شود. اما اینکه جلوی خروج زن از منزل گرفته شود، در واقع قربانی کردن فردی است که موضوع خشونت است. در حالی که باید محیط جامعه امن شود تا زن بتواند بیدغدغه از خانه خارج شود و در جامعه حضور داشته باشد. جامعه امن، درخواستی معقول است اما اینکه جامعه را امن نکنیم و زن را زندانی کنیم، این یک شیوه عجیب و غریب و نامعقول است»
خانم اعزازی در پایان افزود: «بگذریم که بخش قابل توجهی از آزارهای جنسی در داخل خانه صورت میگیرد. یعنی ما باید خانه را هم امن کنیم. برای هر کس در هر موقعیت و هر سن و هر مکانی، خانه خطرناکترین جای زندگی است. سالها تحقیقات مربوط به خشونت علیه زنان در اروپا، نشان داده است که خطرناکترین مکان زندگی برای زنان، اتفاقا خانه است. بنابراین خانهها امن نیستند؛ مگر اینکه سعی کنیم آنها را امن کنیم»
«به لایحهای مستقل از قانون مجازات اسلامی نیاز داریم»
درباره ناامن بودن فضای خانه برای زنان و دختران و اینکه اگر بستگان یک دختر به او تجاوز کنند یا آزارش دهند مجازاتشان چیست، نعمت احمدی میگوید: «چنین جرمی مجازات مضاعف دارد. چون در چنین مواردی هم تجاوز صورت گرفته هم زنای با محارم. مجازات این جرم اعدام است. حتی اگر پدر چنین جرمی را مرتکب شده باشد. بگذریم که در چنین مواردی حتی اگر دختر رضایت داشته باشد و تجاوزی صورت نگرفته باشد، مجازات فردی که مرتکب زنای با محارم شده، اعدام است. اما اگر فردی به زور دخترش را ببوسد یا دستمالی کند، مجازاتش بسیار سبکتر از وقتی است که مرتکب تجاوز یا زنا شده باشد»
برخی از منتقدین قوانین ایران گفتهاند مجازات اعدام خویشاوندان یک دختر، یکی از موانع دادخواهی زنان یا دختران است؛ چراکه اگر مجازات فرد متجاوز اعدام نباشد، قربانی راحتتر میتواند شکایت کند. آقای احمدی درباره این مشکل میگوید: «بین اعدام و حبس طولانیمدت تفاوت چندانی نیست. در استرالیا هم اگر دختری از پدرش به جرم تجاوز شکایت کند، آن پدر اعدام نمیشود ولی بیست سال زندانی میشود. در واقع من معتقدم ما باید لایحه مستقلی جدا از قانون مجازات اسلامی داشته باشیم؛ لایحهای که آزار جنسی را تعریف و حمایتهای لازم از قربانی جنسی را مشخص کند. الان اگر یک دختر از پدرش شکایت کند که او را آزار جنسی داده است، جایی ندارد برود. فردا دوباره باید در همان خانه زندگی کند. مثلا در همان ماجرای رومینا، او جایی نداشت برای زندگی کردن. ناچار بود در خانه پدرش زندگی کند. علاوه بر این، من مواردی را دیدهام که زن شوهردار مورد تجاوز قرار گرفته و حاضر نیست به شوهرش بگوید که فلانی به من تجاوز کرده. چونکه میگوید اگر شوهرم از این موضوع باخبر شود، طلاقم میدهد»
این وکیل کهنهکار میافزاید: «اصل مطلب این است که از فرد آزاردیده چطور حمایت میشود. ما فقط دنبال این هستیم که با متجاوز چه کار کنیم. ولی باید به این موضوع هم فکر کنیم که از فرد آزاردیده چطور باید حمایت کرد. در مواردی که زن از ترس طلاق، به شوهرش نمیگوید فلانی به او تجاوز کرده، ما نیاز به فرهنگسازی داریم ولی همه مطلب، فرهنگسازی نیست؛ قانون باید از زنان آزاردیده حمایت کند و به همین دلیل است که من میگویم ما به یک لایحه مستقل از قانون مجازات اسلامی نیاز داریم. تامین اجتماعی زنان آزاردیده برای ما مهم است. زن یا دختر آزاردیده، نباید بعد از طرح شکایت از بستگانش به جرم آزار جنسی، بیسرپناه شود. یکی از مهمترین دغدغههای دخترانی که با آزار جنسی پدرشان مواجهاند، این است که اگر از پدرم شکایت کنم، فردا باید کجا زندگی کنم؟ وقتی زن نگران است شوهرش او را بکشد چراکه شوهر ممکن است به او بگوید تو خودت در اینکه فلانی جرات تجاوز به تو را پیدا کند، نقشی داشتی، معلوم است که از متجاوز شکایت نمیکند. و یا وقتی که دختر نگران است پدر متجاوزش او را از خانه بیرون کند، طبیعی است که جرات نمیکند از پدرش شکایت کند. از چنین زنی نه قانون حمایت میکند نه تامین اجتماعی. آن دختر دغدغهاش این نیست که پدرش یا عمویش ممکن است بعد از شکایت او اعدام شود. دغدغهاش بیپناهی و بیسرپناهی است. اگر قانون از او حمایت کند، او آن قدر از فرد متجاوز یا آزاردهنده نفرت دارد که برود از او شکایت کند»